وحید یامین پور
- ۱ نظر
- ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۶
وحید یامین پور
محمدمهدی فاطمیصدر
زمانی امالقرای جمهوریبسندهها کوالالامپور بود و توکیو بود و اسلامبول بود؛ همالان اما مدینهی فاضلهی این جریان بیشتر شبیه دبی است؛ شهری که بتن تا ارتفاع هشتصد متر آسمان را شکافته است و تورم تکرقمی است و اندازهی نان از سیسال گذشته ثابت بوده است؛ هر چند در اندیشه و حکمت و تمدن همآن بادیهی اعراب بیآبانی است و همآن سه، صدها سال از او پیشترند.
***
سعید جلیلی اولین نامزدی بود که از «فقه جواهری» صحبت کرد؛ نه در این انتخابات، که آخرین رئیس جمهوری که دغدغهی «مکاسب» شیخ انصاری را داشت، باز طلبهیی مشهدی به نام سیدعلی حسینی خامنهیی بود.
یعنی نیمقرن پس از شروع نهضت حضرت روحالله، قدس الله سره الشریف، هنوز پرسش اولی که هر کس باید به آن پاسخ دهد نسبت او با هماین فقه جواهری است و حتا پیش از آن نسبت او با اصل فقه؛ تا بهرسیم به ولایت فقیه و تمدنی که از فقه شیعی خواهیم ساخت.
مدیران مسلمان بیاعتقاد به «مدیریت فقهی» تنها تلاقیشان با امام امت «حکم حکومتی» است؛ یعنی تعامل ایشان با ولی امر نه از موضع فقاهت ایشان که از موضع حاکمیت ایشان است.
و نامزدی که میگوید: مردم احتیاجی به مدیر نظریهپرداز نهدارند، در خوشبینانهترین حالت بی آن که خود بهداند معتقد به «مدیریت عرفی» است؛ و هماین است که کل فرآیند تمدنسازی انقلاب اسلامی در نگاه او به یک پروژهی بتنریزی فروکاسته میشود.
این روزها برخی انتخابات خرداد ۱۳۹۲ را رقابت محافظهکارها و آرمانخواهها میدانند؛ دیگرانی آن را انتخاب میان ایستایی و پویایی حکومت اسلامی میدانند و عدهیی آن را همهپرسی هستهیی میدانند؛ به گمان من اما این انتخابات بیش از اینها اختیار در رأی به تمدن یا بتن است.
حکومت اسلامی مجموعی از دو شأن پویا و ایستا است: انقلاب و جمهوری. انقلاب سیر اسلامی شدن است و جمهوری آن چه در این سیر حاصل میشود؛ که ذیل این دو شأن حکومت دو گونه مقاومت شکل میگیرد: مقاومت ایستا و مقاومت پویا.
آرمان مقاومت ایستا حفظ وضع موجود است؛ ثبات در مرز و ارز و ارزاق. یعنی سروکار اصحاب ایستای جمهوری با روزمرهی مردم است و این در بیپایانی از تکرار بهینهی رویههای معمول اتفاق میافتد و به هیچ اجتهادی احتیاج نهدارد.
مقاومت پویا بسط به وضع موعود در معرفت و سیاست و معیشت است. این همآن انقلاب است. انقلاب در سادهترین تعریف به اسلام آوردن امور و سپردن آنها به جمهوری است. یعنی جمهوری اسلامی اگر اسلامی خوانده میشود به واسطهی اتصال و ارتزاق از انقلاب اسلامی است؛ و خطری اگر هست احساس استغنای جمهوری از انقلاب است.
و اتفاقی که این روزها به چشم میآید البته چیزی فرای ایستایی طبیعی جمهوری است؛ ما مواجه با نشینایی انقلابیهای قدیمی هستیم. این به سادهگی به معنای فروکاستن حکومت اسلامی به جمهوری اسلامی و به تعلیق فرستادن انقلاب اسلامی است؛ همآن حذف پویایی و آرمانخواهی از حکومت.
یعنی انتخابات پیش رو عملاً همهپرسی میان حفظ وضع موجود و بسط به وضع موعود است؛ یعنی تکنیک را میپسندیم یا تفقه را؟ دغدغهی نان داریم یا انسان؟ خود را در شعب ابیطالب میبینیم یا نخلستانّهای خیبر؟
و طبیعی است که آن چه به اجتهاد و فقه شیعی احتیاج دارد عبور از مسائل مستحدثهی بنای تمدن اسلامی است و اگر نه در همه جای عالم به یک اسلوب بتن میریزند و در این میان به مدیر صاحب اندیشه احتیاجی نیست. این تعبیر سادهیی از «مدیریت عرفی» است که تصادفاً بدیل«مدیریت فقهی» دانسته میشود.
زمانی امالقرای جمهوریبسندهها کوالالامپور بود و توکیو بود و اسلامبول بود؛ همالان اما مدینهی فاضلهی این جریان بیشتر شبیه دبی است؛ شهری که بتن تا ارتفاع هشتصد متر آسمان را شکافته است و تورم تکرقمی است و اندازهی نان از سیسال گذشته ثابت بوده است؛ هر چند در اندیشه و حکمت و تمدن همآن بادیهی اعراب بیآبانی است و همآن سه، صدها سال از او پیشترند.
یعنی من به کسی رأی میدهم که در پی تمدنسازی از فقه شهید اول و دوم و سوم و چهارم باشد، نه کسی که بر مزار چهارصدهزار شهید بساط بتنریزی آورده است …
• ناتمام
واقعیت آن است که نهضت اسلامی در منحنی حرکت خود به تعداد نقاط عطفش، اهل سنت داشته است؛ چه، همواره در فتنهها و پیچهای تاریخی دستهیی از امتداد نهضت ایستادهاند و در سنتی بسته نشستهاند، و سائرین نهضت را ادامه دادهاند؛ که این بصیرت و استقامت در ادامهی مسیر مایهی برتری آنها بوده است: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً.(مهدی فاطمی صدر)
•••
ما همیشه برای اینکه پیوستار نهضت اسلامی را در یک قاب در ذهن تصور نمی کنیم نمی توانیم فضای اکنونی را درک کنیم.و به همین دلیل وحدت با اهل سنت از نگاه رهبر معظم انقلاب برای خیلی ها امری مکروه است و مبهم حال اینکه در درون مذهب و انقلاب نیز باید با برخی وحدت کرد و از بعضی گذشت و به خاکریز کنونی رسید!
چراکه در هر برهه برخی نشست کرده، برخی می ایستند و فقط تعدادی هستند که با امام -یا نائب الامام- به جبهه می رسند!
پیش تر بیشتر در باره این مهم که آموخته ام خواهم نوشت...
معمولا وقتی از تمدن سخن گفته می شود تصاویر ساختمان، برج، اهرام ثلاثه و… در ذهن متبادر می شود. این مسئله علتی روانشناختی دارد و آن این است که تصویر ذهنی بسیاری از ما در رابطه با تمدن، معطوف به آثار باستانی و ساختمانها، کاخها و بناهای تاریخی است که به عنوان بقایای تمدنها از آنها بازدید کردهایم.
مسعود زین العابدین:
انقلاب اسلامی حرکتی رو به جلو است که تا رسیدن کامل به آرمانها پایانیافتنی نیست. بسیار کوتاهبین هستند کسانی که فکر میکنند انقلاب اسلامی در ۱۵ خرداد ۴۲ آغاز و در ۲۲ بهمن ۵۷ به پایان رسید. انقلاب اسلامی یک «پروسه» است که از نیم قرن پیش- ۱۵ خرداد ۴۲- آغاز شده و «پروژه» اسقاط حکومت طاغوتی، تنها یکی از پروژههای انقلاب اسلامی بوده است. این پروژهها همچنان ادامه دارند و پروژه هایی از قبیل عمران و آبادی، فرهنگ و دانایی، علم و فناوری و… را میتوان در این زمینه برشمرد.
مدیران انقلابی بایستی در درجه اول توان تمییز، و در درجه دوم قدرت مدیریت توام پروسه و پروژههای انقلاب اسلامی را داشته باشند. البته توجه به این نکته ضروری است که مدیریت پروسه انقلاب اسلامی، صرفا در اختیار و صلاحیت رهبر معظم انقلاب اسلامی است و وقتی از قدرت مدیریت این پروسه توسط مدیران اجرایی سخن میگوییم، منظورمان برخورداری آنها از قدرت هدایت نظام اجرائی کشور با فهم این پروسه و در راستای این پروسه است. هدایت کشتی انقلاب اسلامی توسط رهبری عالیقدر انقلاب صورت میگیرد اما بر کسی پوشیده نیست که فرمان این کشتی در دستان رئیس جمهور قرار دارد و اگر او در نقشهخوانی دچار اشتباه و انحراف شود مزاحمتهایی را برای ساکنان این کشتی رقم خواهد زد. هرچند که این انحراف با بصیریت مردم و رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری نخواهد توانست این کشتی را از مسیر اصلی منحرف کند.
پس اگر کسی که در راس قوه اجرائی کشور قرار می گیرد، فقط نگاه به پروژهها داشته باشد، صرفا یک «پیمانکار» خواهد بود. مشخصه پیمانکاران این است که همه چیز را یک پروژه می پندارند که باید در پارهای از زمان آغاز شود و در پارهای دیگر به پایان رسد. اما این دسته از افراد توان راهبری کلان ندارند و از «نگاه پروسه محور» محروم هستند. پیمانکارها در جای خود بسیار ارزشمند هستند و با روحیهای پرکار و پر تلاش میتوانند عملکردهای موفقی از خود به یادگار بگذارند اما وقتی در جایگاهی قرار بگیرند که باید پروسهای را مدیریت کنند، ناتوان خواهند بود. به نظر میرسد که همه وزرا بایستی بهترین پیمانکاران در حوزه کاری خود باشند ولی رئیس جمهور باید توان درک راهبردی این پروسه را نیز به خوبی داشته باشد و در حقیقت حافظ و نگهبان این پروسه در قوه مجریه کشور باشد. وی باید مانیفست فکری روشنی مبتنی بر ارزش های اسلامی و انقلابی داشته، بر اساس ایدئولوژی اسلامی، به کشورداری بپردازد.
طبق راهبری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، این پروسه در برهه کنونی، ایجاد و بنای تمدن نوین اسلامی است. این ماموریت، حاکی از این است که رئیس جمهور آینده باید کسی باشد که بتواند آرایش بدنه اجرائی کشور را در این راستا بازسازی نموده، در خدمت این هدف قرار دهد.
در این زمینه باید ابتدا تمدنی را که به دنبال ایجاد آن هستیم به خوبی ترسیم نماییم. معمولا وقتی از تمدن سخن گفته می شود تصاویر ساختمان، برج، اهرام ثلاثه و… در ذهن متبادر می شود. این مسئله علتی روانشناختی دارد و آن این است که تصویر ذهنی بسیاری از ما در رابطه با تمدن، معطوف به آثار باستانی و ساختمانها، کاخها و بناهای تاریخی است که به عنوان بقایای تمدنها از آنها بازدید کردهایم. اما آیا واقعا تمدن نوین اسلامی مساوی با همین هاست؟ آیا وقتی از تمدن نوین اسلامی سخن میگوییم منظورمان آن چیزی است که در دوره خلافت عباسی اتفاق افتاده بود؟ آیا تمدن نوین اسلامی چیزی شبیه به دولت عثمانی است که افرادی مثل اردوغان و داوداوغلو در ترکیه به دنبال احیای آن هستند؟ آیا تمدن نوین اسلامی چیزی شبیه به حکومت صفویه در ایران است؟ یا وقتی از چنین تمدنی سخن میگوییم منظورمان ساختن یک ژاپن اسلامی یا مشابهسازی مالزی در منطقه خاورمیانه است؟ یا هیچکدام؟
مدل تمدنی ما و پاسخی که به سوالات فوق میدهیم حرکت پیش روی ما را مشخص خواهد کرد. اما آنچه که مهم به نظر میرسد این مسئله است که کسی که در راس نظام اجرایی کشور قرار می¬گیرد بایستی برخوردار از نگاهی کلان به این پروسه باشد و بتواند پروژههای ریزتر را ذیل این پروسه تعریف کند و این نکتهی ظریف دقیقا همان چیزی است که نقاط ضعف دولتهای قبلی را رقم زده است.
دولت های پنجم و ششم، خود را با ویرانههای ناشی از جنگی ویرانکننده مواجه دیده، پروژه سازندگی را دنبال کردهاند. در آن دوره آنچه که بیشتر از همه اهمیت داشت عبارت بود از ساختن زیرساختهایی برای عمران و آبادانی، اما روشی که برای تحقق این هدف در نظر گرفته شد مدل توسعهای بود که نسبتی با عدالت نداشت و به اذعان تکنوکراتهای همان دولت ها، هیچ اشکالی دیده نمیشد که در راه توسعه یافتگی، عدهای از اقشار ضعیف جامعه زیر چرخهای توسعه له شوند.
دولتهای هفتم و هشتم نیز وقتی خود را با فضای بسته سیاسی در دولتهای قبلی مواجه دیدند، با شعارهایی مثل جامعه مدنی، دموکراسی و توسعه سیاسی وارد عرصه شدند و به توسعه سیاسیای دست زدند که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی نداشت و در حقیقت ترویج افراط گرایی و اباحه گری در عرصه سیاست و فرهنگ بود.
دولت نهم و دهم با شعارهای متفاوتی ظاهر شد و با طرح گفتمان انقلاب اسلامی بر سر کار آمد و در این راه توفیقاتی را نیز به دست آورد اما این دولت نیز نتوانست در برخی بخش ها به خوبی این پروسه را درک کند. به عنوان مثال این دولت نتوانست آنگونه که باید و شاید در حوزه بیداری اسلامی عمل نماید. در برخی بخشها نیز گرفتار همان نگاه پروژهمحور شد و تمام توان خود را صرف ساخت مسکن، راه، ورزشگاه و… کرد و با وجود اینکه همه این پروژهها بسیار ارزشمند و قابل تحسین بود نتوانست در بخش نرمافزاریِ تمدنسازی به خوبی عمل کند و در پایان نیز با برخی حاشیهسازی، خود را در معرض انتقاد قرار داد.
آنچه واضح است عبارت از این است که ساختار کنونی دولت، تناسبی با تمدنسازی ندارد. به عنوان مثال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر دستگاههای فرهنگی، نه تنها توان مشارکت در تمدنسازی ندارند بلکه عملکرد موجود نشان میدهد که حتی در رتق و فتق امور جاری فرهنگی نیز ناتوان بوده، نمیتوانند انرژی متراکمی را که در جامعه فرهنگی و هنری کشور بلوکه شده است، به نفع آرمانهای انقلابی و اسلامی آزاد سازند. در حوزه اقتصاد نیز ساختارهای اقتصادی موجود دچار اشکالات اساسی بوده، در آزادکردن این انرژی ناتوان است و … .
پس عدم برخورداری از نگاه پروسه ای به حرکت انقلاب اسلامی و صرفا داشتن نگاه پروژهای و پیمانکاری به مقوله هایی مثل اقتصاد، فرهنگ، سیاست و… دقیقا تکرار همان چیزی است که در بیان ضعف دولتهای قبلی برشمردیم.
این به معنی نظریهپرداز بودن رئیسجمهور نیست ولی اگر رئیس جمهور کشوری که میخواهد تمدنساز باشد، از درک این مسائل ناتوان باشد پیمانکاری بیش نخواهد بود و توان حرکت دادن قوه اجرائی کشور به سوی تمدن سازی را نخواهد داشت. اگر رئیس جمهور فقر ایدئولوژیکی داشته باشد ناخواسته در چاله هایی خواه افتاد که نمونههای آن را در سالهای اخیر مشاهده کرده ایم. قرار نیست رئیس جمهور یک نظریه پرداز باشد اما اگر درک صحیحی از مولفه های تمدنساز اسلامی نداشته باشد، دچار اشتباهات اساسی شده، تکنوکراسی را با استفاده از ویدئو کنفرانس اشتباه خواهند گرفت.
الا شیر-اوژنان دشت ناورد
ز جا خیزید دشمن سر برآورد
ز نو هنگامهی شهد و شرنگ است
دوباره آزمون نام و ننگ است
*
ز خودبنیادی مشتی خس و خار
سیاست پیشه غولان تبهکار
ز نام افتاد با نان کار ما را
مسلمانان مسلمانی! خدا را
*
ز بام دین به دام نان فتادن
دکان عشوه چیدن، وعده دادن
ز دشمن آشتی جستن پی نان
زهی مردم فریب نامسلمان
ز ایمان فلک فرسا بریدن
به زیر سایهی دشمن خزیدن
کدامین عزت است این غیر خواری؟
بجز این وعدهها دیگر چه داری؟
*
کرا از دشمنان بیم است؟ هیهات
کرا آهنگ تسلیم است؟ هیهات
الا دنیاپرستان! خاکبازان!
فروشی نیست خون پاکبازان
*
به دست خود نهادن بند بر دست؟
چنین کاری پدرداری نکرده است
به آمریکا سپردن سر، شما را
شما را زندگانی، مرگ ما را
خوشا روزی که سالار شهیدان
ز روی لطف بر ما ناامیدان
دری بگشاید از باغ شهادت
که دارد جان ما داغ شهادت
*
نه عقل از عشق غافل کرد ما را
نه دنیا رخنه در دل کرد ما را
به دنیا دل نبندد هر که مرد است
که دنیا سر به سر اندوه و درد است
*
بسیجی جان مرگ آگاه دارد
از این زندان به بیرون راه دارد
به بوی کاروان کربلا مست
به عشق حیدر کرار پابست
*
الا ای پایمردان خمینی!
جوانمردان آیین حسینی
پرستوهای بال و پر شکسته
که میخواهد شما را سر شکسته؟
به میدان از شما پایی که جا ماند
گواه بازگشت کربلا ماند
*
سرآمد انتظار سرفرازان
درآمد نوبهار پاکبازان
امیر خیل جانبازان جلیلی است
سرآهنگ سراندازان جلیلی است
*
به میدان سراندازی درآیید
به قصد مرگ و جانبازی درآیید
که با ناهمرهان این کار خام است
فراروی شما داوی تمام است
در آن همراه با هم دشمن و دوست
به قصد کندن از ایمان ما پوست
*
ز دزدان بر حذر باشید یاران
ز یزدان با خبر باشید یاران
شهید زنده، مرد دین و ناورد
امام و رهبری را یار و همدرد
ز مردی گر نشانی باشد او راست
در این ره هیچ ناید جز نکو راست
در این ره هیچ میناید ز دزدان
به غیر از همدلی با زن بمزدان
*
بسیجی با بسیجی کار دارد
جلیلی داغ عشق یار دارد
در این ره مرد مردستان جلیلی است
بهار باغ در دستان، جلیلی است
بر این موقف در این دنیای خاکی
نبیند کس چنو مردی به پاکی
*
الا ای دشمنان دین، خدا را
ز جان دادن مترسانید ما را
شهادت بوده عمری آرزومان
چه باک از کربلای پیش رومان