اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نفس» ثبت شده است

گفتم معرفتی که در درمان جسم من به گِل مانده، چاره ساز روح من نخواهد بود.

گفت کدام طبیب چاره کرده درد تو را!؟

 

گفتم انتظار از توست که سخن از چاره های روح آدمی بر زبان داری!

آنگاه که از فربه شدن گفتی، روح مرا می گفتی یا جسم مرا!؟

در کلام تو اگر مرهمی بر درد جسم نباشد، درمان و تعالی روح، مدعایی بیش نیست!

 

گفت نسبت جسم با روح را میدانی؟

گفتم می دانم، تن حمال روح است. حمار است تن، افسارش به دست روح!

گفت این حرف امروز توست! عمری افسار روح به جسم داده ای، سواری کرده! اکنون روح، تن را افسار زده، تن چموشی می کند تا رامش نکنی، ناسازگاری می کند!

گفتم بیست سال از افسانه ما گذشته است. بیست سال!

کو آن لجام تا بر دهانه زنم تا آرامش کنم!

 

  • م.م.احمدی