محمد مهدی فاطمی صدر؛
دور نیست که جریان سبز(امریکنوفیل) به جای “کفنپوش” بهگوید: تروریست. این عبارتی است که امریکاییها برای توصیف نیروهای بیتعریفی که با آنها میجنگند استعمال میکنند، و سبزها در مصر و اسرائیل و ایران طبیعتاً همآن را میگویند.
واقعیت آن است که طی سه دههی گذشته سبزهای لیبرالیست در درک جریان حزبالله توفیق چندانی نهداشتهاند و نتیجهی بهتری از سرخهای مارکسیست نهگرفتهاند که ما را “فالانژ” میخواندند.
تجربهی فتنهی سال هشتاد و هشت نشان داد که مراتب جریان سبز از دل کاخ سپید تا زیر پل کالج، ارکان کودتای خود را به روشنی تدبیر کرده بودند و آن چه خارج از محاسبهی آنها بود هماین جریان بیتعریف حزبالله بود، که دست آخر مقهور او شدند.
یعنی امریکاییهای اجنبی و وطنی نه تنها در فضای عملیات سخت که در صحنههای بسیار نرمتر نیز گرفتار ماهیت نامتقارن حریفی شدهاند که نه او و نه جنگیدنش را نهمیشناسند؛ و سادهترین چاره هیولا ساختن از او است.
جریان حزبالله البته در محاسبات کلاسیک و در چارچوب جمهوریهای متعارف امر بیتعریفی است، اگر نه حزبالله در قوارهی انقلاب اسلامی به روشنی تعریف و بازتعریف میشود و منطبق بر قواعد شیعی امام-امت از دل روستایی در میناب هم میتوان با اتفاقات روستاهای حاشیهی حلب همراه شد.
با این توصیف و با رجوع به ماهیت دولت سبز امید ناگزیر یکی از اولویتهای او مهار جریان حزبالله خواهد بود. این کار و حتا درک این جریان البته به دلائلی که ذکر شد میسر نهخواهد بود؛ ان شاء الله. پس از این است که برنامهی انقطاع نیروهای انقلاب از تودههای جمهوری با بازتعریف حزبالله به مثابه یک جریان افراطی یا گروه فشار یا سازمان ترور به راه خواهد افتاد.
تا تروریست خوانده شدن ما البته نیاز به عناوین دیگری است که در این فاصله به تمامی عناصر بیتعریف حزبالله و تمامیت حرکتهای انقلابی دلالت کند؛ و تصور میکنم کفنپوشها را این بار نه به عنوان چماقدار و نه خشونتطلب و نه ساندیسخور، که کفشپران خواهند خواند.
این به سادهگی به معنای برپایی شبکهیی دلالی است که تمام نهضت اسلامی و حرکتهای انقلابی را به حرکتهایی جاهلی و کفشپرانیهایی کور تأویل میکند، که همه میدانند از کهها صادر میشود و هیچ کس با ایشان همراه نیست.
زمینههای این کار البته در گزارش مغشوش کارگروه امنیت مجلس شورای جمهوری فراهم شد و دروغپردازی منافقین سبز از اتفاقات بازگشت رئیس جمهوری از امریکا اولین حرکت جدی برای تثبیث این دال در فضای عمومی جمهوری است.
چاره البته حفظ همآن هویت نامتقارن حزبالله ذیل ساختار امام-امت است؛ تثبیت این واقعیت که حزبالله اگر چه در عمل سخت بسیار توانا است (نمونهی سوریه) اما تنها با اذن امام امت به این عرصه وارد خواهد شد، و در نهبود این اذن (نمونهی بحرین) حتا در برخورد با خشونت حریف راه خود را با بیرون بردن صحنه از تقارن پیش خواهد برد.
فارغ از اینها هم نمایش اندکی از خشونت یلهی سبزها در خیابانهای نیویورک تا خیابانهای قاهره تا خیابانهای تهران کافی است تا معلوم شود کفش جهالت اندازهی پای چه کسی است …
- ۰ نظر
- ۲۷ مهر ۹۲ ، ۲۱:۱۲