اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

مردم را با زور و شلاق نمی‌توان از نقد بی‌تدبیری‌های اقتصادی منصرف کرد. مردم را با نشان دادن درِ محکمه نمی‌توان از نقد فلان توافق نامتوازن بازداشت. مردم را با توهین و افترا و دروغ و جار و جنجال نمی‌توان از نقد توزیع سبد کالا برحذر داشت. مردم را با بگیر و ببند نمی‌توان از نقد رانت بزرگ ارزی دور کرد. مردم را با سوءاستفاده از نهاد شورایعالی امنیت ملی نمی‌توان از نقد قرارداد آلوده و بشدت بدبو و متعفن کرسنت منع کرد. مردم را با اخم و تخم نمی‌توان از نقد آقازاده‌های فاسد و فتنه‌گر متوقف کرد. مردم را با نشان دادن خشم و عصبانیت نمی‌توان از نقد ۲ دسته کردن ملت یکپارچه توسط مشاور ارشد بعضی‌ها پرهیز داد. آری! مردم را با زور و شلاق نمی‌توان موافق توافق‌ ژنو کرد، همچنان که نه با زور و شلاق و نه با خواهش و التماس نمی‌توان از اساتید دانشگاه توقع داشت حامی این توافق باشند. وقتی علمای ما معتقدند؛ «امضای آمریکا، اعتبار ندارد» و «بعد از دست‌دادن به دشمن باید انگشتان دست خود را شمرد»، بعضی‌ها نخواهند توانست با زور و شلاق، مدافعان منافع ملی را از صحنه خارج کنند. من واقعا تعجب می‌کنم از بعضی‌ها که چرا به جای ارائه کارنامه یکساله خود و توضیح اینکه چرا ماه‌ها بعد از توافق ‌ژنو، هنوز یک یورو نتوانسته‌اند وارد بانک مرکزی کنند، به ایراد شبهات دست‌چندم و نخ‌نما  می‌پردازند؟! این بود اعتدال؟! این بود تدبیر؟! من از روی خیرخواهی به بعضی‌ها توصیه می‌کنم هنگامی که می‌خواهند با فرافکنی، حرف‌های نالازم را جایگزین ارائه کارنامه کنند، لااقل بر طبل شبهاتی نکوبند که پیرپاتال‌های نهضت‌آزادی، بهتر بگویم «جبهه ملی» ۳۰ سال پیش مطرح می‌کردند! به خدا این شبهات را شهید مطهری همان اول انقلاب جواب داد که «اگر مردم را با زور نمی‌توان وارد بهشت کرد، با زور هم نمی‌توان از آنها رفتار و گفتاری خواست که سرانجامش جهنم باشد». این حداقلی‌ترین خواسته ما از بعضی‌هاست که لااقل آداب طرح شبهه را رعایت کنند و اگر می‌خواهند به جای پاسخ دادن به ملت در حوزه مسؤولیت خود، نشانی غلط بدهند، حرف ۳۰ سال پیش لیبرال‌ها را تکرار نکنند. چند ماه پیش بعضی‌ها با دادگاهی‌کردن مکرر رسانه‌های اصولگرا شاید در این خیال غوطه‌ور بودند که با زور و شلاق می‌توان جلوی نقد را گرفت و دهان منتقد را بست اما حالا باید خوب فهمیده باشند که از زور و شلاق کاری ساخته نیست. کار از تدبیر، از صداقت، از ایستادگی پای منافع ملی، از مدیریت جهادی… و از خود کار، کار و کار و کار ساخته است. بی‌زحمت کارنامه رو کنند.

وطن امروز/ ۴ خرداد

 

  • م.م.احمدی

... آری این خط امام که گفته می شود دقیقاً چیست؟ براساس قواعد ظاهری عالم چرا امام خمینی(س) توانست به اذن الله این نهضت (مراد نهضت اسلام است که از بعثت آغاز و تا رجعت امتداد می یابد) را یک مرحله بسیار مهم به پیش ببرد!؟ این امامی که گفته می شود مگر دقیقاً که بود که آیه الله جوادی آملی در وصف ایشان چنین نوشته اند:" محور تمام رفتار و گفتار و کردار و قیام و قعود وی با حُسْن فعلی و حُسْن فاعلی عادلانه همراه بود1 " ابعاد وجودی شخصیت امام بزرگوار ما  آن گونه بود که گاهی بعضی از علمای متدین  با وجود قبول رهبری ایشان جلوی پخش درس تفسیر ایشان را در صداوسیما گرفتند! ، گاهی از خوردن آب در لیوانی که پسر ایشان در آن آب خورده بود امتناع می کردند که پدرش فلسفه می گوید! و گاهی نیز شهدای دفاع مقدس را کُشته هایی با مسئولیت آقا روح الله می دانستند و نه شهید! و گاهی به قول خودشان در خاطراتشان! امری را به امام اصرار(بخوانید تحمیل) می کردند. حال آنکه اگر فردی آشنایی کمتری با این مسائل و مصادیق افراد آن داشته باشد این فکر به ذهنش می رسد که مگر آنها مسلمان یا شیعه نبودند واگرنه ، چطور نسبت به آن بزرگوار این طور رفتار می شده است . آری واقعاً مسئله چیست!؟ برخی این بحث را ماهیتاً حوزوی می دانند که صحیح هم هست اما به دلیل دامنه وسیع تاثیر گذاری این بحث مثلاً تا آن جا که کرانه های جبهه عملیات های فرهنگی است.   

لازم است برای عموم فعالین عرصه فرهنگی باز شود و این نوشتار در چند شماره به این مهم خواهد پرداخت.

روزی خدمت استاد گرامی جناب پرفسور دینانی و در جمعی خصوصی به ایشان عرض کردم یک جمله ایست که مکرر برای دوستان گفته ام برای شما هم می گویم اگر اشکالی دارد برطرف کنید و آن هم این که به نظر بنده مشکل اسلام و مسلمین از روز اول بعثت تا حال و احتمالا تا روز قیامت مدل تفکر تفکیکی هاست . ایشان همینطور که در حال خوردن سالاد بودند گفتند نه آنطور هم که گفتی نیست دیگر بعد عرضم را در چند جمله برایشان بیشتر توضیح دادم ، نگاهی به من کردند و با یک سر تکان دادنی گفتند نه، فلانی مثل اینکه درست می گویی من با تو موافقم .

حال اینکه مدل تفکر تفکیکی چیست و چگونگی آن را در شماره های بعدی خواهم نوشت...

الی الله 

1:مقاله استاد با نام اقتدای امام خمینی در انقلاب به نهضت امام حسین(ع)

  • م.م.احمدی

 محمد مهدی فاطمی صدر؛

دور نیست که جریان سبز(امریکنوفیل) به جای “کفن‌پوش” به‌گوید: تروریست. این عبارتی است که امریکایی‌ها برای توصیف نیروهای بی‌تعریفی که با آن‌ها می‌جنگند استعمال می‌کنند، و سبزها در مصر و اسرائیل و ایران طبیعتاً هم‌آن را می‌گویند.

 

واقعیت آن است که طی سه دهه‌ی گذشته سبزهای لیبرالیست در درک جریان حزب‌الله توفیق چندانی نه‌داشته‌اند و نتیجه‌ی به‌تری از سرخ‌های مارکسیست نه‌گرفته‌اند که ما را “فالانژ” می‌خواندند.

 

تجربه‌ی فتنه‌ی سال هشتاد و هشت نشان داد که مراتب جریان سبز از دل کاخ سپید تا زیر پل کالج، ارکان کودتای خود را به روشنی تدبیر کرده بودند و آن چه خارج از محاسبه‌ی آن‌ها بود هم‌این جریان بی‌تعریف حزب‌الله بود، که دست آخر مقهور او شدند.

 

یعنی امریکایی‌های اجنبی و وطنی نه تنها در فضای عملیات سخت که در صحنه‌های بس‌یار نرم‌تر نیز گرفتار ماهیت نامتقارن حریفی شده‌اند که نه او و نه جنگیدنش را نه‌می‌شناسند؛ و ساده‌ترین چاره هیولا ساختن از او است.

 

جریان حزب‌الله البته در محاسبات کلاسیک و در چارچوب جمهوری‌های متعارف امر بی‌تعریفی است، اگر نه حزب‌الله در قواره‌ی انقلاب اسلامی به روشنی تعریف و بازتعریف می‌شود و منطبق بر قواعد شیعی امام-امت از دل روستایی در میناب هم می‌توان با اتفاقات روستاهای حاشیه‌ی حلب هم‌راه شد.

 

با این توصیف و با رجوع به ماهیت دولت سبز امید ناگزیر یکی از اولویت‌های او مهار جریان حزب‌الله خواهد بود. این کار و حتا درک این جریان البته به دلائلی که ذکر شد میسر نه‌خواهد بود؛ ان شاء الله. پس از این است که برنامه‌ی انقطاع نیروهای انقلاب از توده‌های جمهوری با بازتعریف حزب‌الله به مثابه یک جریان افراطی یا گروه فشار یا سازمان ترور به راه خواهد افتاد.

 

تا تروریست خوانده شدن ما البته نیاز به عناوین دیگری است که در این فاصله به تمامی عناصر بی‌تعریف حزب‌الله و تمامیت حرکت‌های انقلابی دلالت کند؛ و تصور می‌کنم کفن‌پوش‌ها را این بار نه به عنوان چماق‌دار و نه خشونت‌طلب و نه ساندیس‌خور، که کفش‌پران خواهند خواند.

 

این به ساده‌گی به معنای برپایی شبکه‌یی دلالی است که تمام نهضت اسلامی و حرکت‌های انقلابی را به حرکت‌هایی جاهلی و کفش‌پرانی‌هایی کور تأویل می‌کند، که همه می‌دانند از که‌ها صادر می‌شود و هیچ کس با ایشان هم‌راه نیست.

 

زمینه‌های این کار البته در گزارش مغشوش کارگروه امنیت مجلس شورای جمهوری فراهم شد و دروغ‌پردازی منافقین سبز از اتفاقات بازگشت رئیس جمهوری از امریکا اولین حرکت جدی برای تثبیث این دال در فضای عمومی جمهوری است.

 

چاره البته حفظ هم‌آن هویت نامتقارن حزب‌الله ذیل ساختار امام-امت است؛ تثبیت این واقعیت که حزب‌الله اگر چه در عمل سخت بس‌یار توانا است (نمونه‌ی سوریه) اما تنها با اذن امام امت به این عرصه وارد خواهد شد، و در نه‌بود این اذن (نمونه‌ی بحرین) حتا در برخورد با خشونت حریف راه خود را با بیرون بردن صحنه از تقارن پیش خواهد برد.

 

فارغ از این‌ها هم نمایش اندکی از خشونت یله‌ی سبزها در خیابان‌های نیویورک تا خیابان‌های قاهره تا خیابان‌های تهران کافی است تا معلوم شود کفش جهالت اندازه‌ی پای چه کسی است …

  • م.م.احمدی

گفتم معرفتی که در درمان جسم من به گِل مانده، چاره ساز روح من نخواهد بود.

گفت کدام طبیب چاره کرده درد تو را!؟

 

گفتم انتظار از توست که سخن از چاره های روح آدمی بر زبان داری!

آنگاه که از فربه شدن گفتی، روح مرا می گفتی یا جسم مرا!؟

در کلام تو اگر مرهمی بر درد جسم نباشد، درمان و تعالی روح، مدعایی بیش نیست!

 

گفت نسبت جسم با روح را میدانی؟

گفتم می دانم، تن حمال روح است. حمار است تن، افسارش به دست روح!

گفت این حرف امروز توست! عمری افسار روح به جسم داده ای، سواری کرده! اکنون روح، تن را افسار زده، تن چموشی می کند تا رامش نکنی، ناسازگاری می کند!

گفتم بیست سال از افسانه ما گذشته است. بیست سال!

کو آن لجام تا بر دهانه زنم تا آرامش کنم!

 

  • م.م.احمدی

اینکه ما دائم در برنامه ریزی فرهنگی مان مخاطب را سر کلاس اعتقادات و کلام ببینیم اشتباهی بسیار آسیب زا است و مع العسف، اینقدر رایج که هرجایی به تناسب می توان نمونه آن را مشاهده نمود .البته نویسنده این سطور، سرچشمه این مسئله را در حوزه می داند و مدل تفکر حضرات عقل گریز! اما نکته آنجاست که اهل انقلاب هم که می خواهند در حوزه فرهنگ عملیات کنند بدون توجه به سرمشق های امام خامنه ای1 (حفظه الله) در انتخاب شان دچار همین اشتباه می شوند و بدون اینکه بدانند نقض غرض می کنند واین ناشی از عدم شناخت نحله های فکری طول تاریخ نهضت اسلام و خصوصاً حوزه است نگرش هایی که در مقاطع مختلف  و با عناوین متفاوت، مانع حرکت پیشرویِ نیروهای درخدمت انقلاب بوده و هست ! . اینجاست که در مهدویت ،غدیر و فاطمیه گرفتار انجمن حجتیه و  وحدت شکن ها هستیم که دهه ی شصت  در جبهه جنوب و غرب ، دهه ی هفتاد در جبهه کوی و هشت ماه مقاومتِ هشتادوهشت در خیابان های پایتخت حضور نه داشتند. وعدم همراهی این ها در هربرهه، عده ای را از قطار انقلاب  پیاده کرد.حال اینکه خط امامی که در آن خفقان انقلاب کرد چه بود!؟ و همان خط چرا نهاد های انقلابی مانند بسیج و... را تاسیس کرد و چگونگی شیوه عملیات نیروهای انقلابی را در شماره های بعدی خواهم نوشت.

ادامه دارد...

1:امام بدون خط امام ،امام بی هویت است.

 

  • م.م.احمدی