اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

إنّا لِلّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ

اِلیَ الله...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جلیلی» ثبت شده است

چرا دکتر جلیلی؟

محمدمهدی فاطمی صدر

و آن چه این روزها پیش روی ما است باز از هم‌این اصناف است، به علاوه‌ی کسانی که زمانی در ساختارهایی حوزوی با فقه مأنوس بوده‌اند و در فضای عملی آن را آزموده‌اند. یعنی در جبهه‌ی یاران انقلاب اولین ملاک در انتخاب رئیس جمهور نسبت او با امر فقاهت است و به بیان ساده‌تر میزان هم‌زبانی او با امام مجتهد امت.


اصلح افقه است!

 داعیه‌ی بزرگ انقلاب اسلامی پیاده کردن فقه به مثابه تئوری اداره‌ی انسان از گه‌واره تا گور بود؛ و هم‌این است که این تکلیف در بالاترین سطح به یک فقیه مجتهد سپرده شده است؛ یعنی اولین وظیفه‌ی امام امت امتداد انقلاب اسلامی برای تحقق آرمان جمهوری “اسلامی” است.

و شاید تنها حضور یک فقیه مجتهد در رأس حکومت کافی بود اگر ما روند تمدن‌سازی را به پایان برده بودیم و جمهوری به مقصد اسلامی خویش رسیده بود؛ چه در سازوکارهای ایستای جمهوری تمشیت آتیه هم‌آن تقلید بهینه از پیشینه است. به این معنا در جمهوری ایستا همه‌ی امور تابع رویه‌هایی شناخته‌شده هستند و هیچ امر مستحدثه‌یی در مقابل نیست.

با این توصیف جریان پرشتاب انقلاب را نه‌می‌توان به تقلید اداره کرد و همه‌ی ارکان انقلاب ناگزیر از مراتبی از اجتهاد هستند. و اگر چه در نه‌بود این اجتهاد می‌توان به  تقلید بسنده کرد، اما به هر اندازه که به عرض تقلید ما افزوده می‌شود، از عمق انقلابی‌گری ما کاسته می‌شود؛ و خواه‌ناخواه همه‌ی بار انقلاب بر دوش ره‌بر مجتهد انقلاب خواهد ماند.

یعنی حالت آرمانی آن است که اگر چه امام مرجع فقهی امت است، سائر ارکان انقلاب نیز خود در این سپهر به اجتهاد مشغول باشند؛ چه جمهوری محصول انقلاب است و انقلاب چیزی جز به اسلام آوردن تمام امور در تمام مراتب نیست، و این جز از یک فقیه ساخته نیست.

با این همه واقعیت سازمان معرفتی ما این است که رسیدن به این نقطه‌ی آرمانی زودیاب نیست؛ چه جمع مدیر و مدبر و مجتهد بودن در یک فرد دش‌وار، و انقلابی بودن و انقلابی ماندن او دش‌وارتر است.

مطلب آن است که با گذر از ره‌بر و رئیس دیوان قضاء، در طول حیات حکومت اسلامی ما تنها یک رئیس دولت داشته‌ییم که مجتهد بوده است و به این اجتهاد در چارچوبی انقلابی التزام می‌ورزیده است: آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌یی.

باقی رؤسای دولت یا مقلدانی صرف بوده‌اند و یا مجتهدانی که فقه جواهری در حاکمیت آن‌ّ‌ها جلوه‌یی نه‌داشته است و یا معممینی که از اساس اعتقادی به حکومت فقهی نه‌داشته‌اند.

و این بی‌نسبتی با تفقه گاه به لغزش در بدیهیات و افتادن آن‌ها به دام شبهه و خرافه و مهلکه‌هایی اسف‌بار انجامیده است؛ به این دلیل ساده که دست آن‌ها از مبادی اصیل معرفت دینی کوتاه بوده است.

و آن چه این روزها پیش روی ما است باز از هم‌این اصناف است، به علاوه‌ی کسانی که زمانی در ساختارهایی حوزوی با فقه مأنوس بوده‌اند و در فضای عملی آن را آزموده‌اند. یعنی در جبهه‌ی یاران انقلاب اولین ملاک در انتخاب رئیس جمهور نسبت او با امر فقاهت است و به بیان ساده‌تر میزان هم‌زبانی او با امام مجتهد امت.

یعنی اعتقاد به فقاهت تنها گام اول است و گام دوم التزام به آن است، اما گام سوم اتصال به این امر است. یعنی از میان نام‌زدهای گفت‌مان انقلاب کدام یک بیش از سائرین فقه خوانده است و فقه را به عمل آورده است؟

یعنی اگر فقه را علم اداره‌ی انسان در سطوح فردی و اجتماعی به‌دانیم اصلح افراد برای اداره‌ی جامعه، با عبور از همه‌ی ملاک‌های دیگر، افقه آن‌ها است؛ حال اگر فقیه مطلق بود که چه آرمانی و اگر نه طلبه‌یی فقه‌خوانده‌ که آیه و روایت دیده و ذائقه‌ی شریعت را چشیده است …

  • م.م.احمدی